در باره پرت و پلاهای پرویز خزایی
نوشته خرایی قبل از هر چیز به روشنی نشان میدهد که هم او و هم کارفرمایانش از دوستی صمیمانه و به دور از چشم مجاهدین میان مرضیه و آقای یغمایی تا کجاهایشان سوخته و چقدر حسادت و حقد و عنادشان برانگیخته شده است. از این که بگذریم خزایی با آویزان شدن به شعر فروغ یک کد توجیهی نیز برای آزردگی عاطفی و بیزاری مرضیه از مجاهدین جور کرده و اسم آن را نیز "قهر و آشتی" گذاشته است. یعنی این که مرضیه از مجاهدین صرفا قهر بوده و احتمالا بعدا آشتی کرده است. گیریم که خزایی بتواند به خیال خودش مشکل مرضیه با مجاهدین را در حد قهر و آشتی تقلیل دهد. اولا میدانیم که اغلب قهرها از مجاهدین، مطلقا نشانه دوستی نبوده و آشتی و برگشتی در پی نداشته است. گروه بسیاری از مجاهدین و از شورا قهر کردند و پا به فرار گذاشتند و رفتند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نکردند. شما اگر راست میگوئید یک نفر، فقط یک نفر را نشان بدهید که از شورا قهر کرده و جدا شده و بعد برگشته باشد. ادامــه
نوشته خرایی قبل از هر چیز به روشنی نشان میدهد که هم او و هم کارفرمایانش از دوستی صمیمانه و به دور از چشم مجاهدین میان مرضیه و آقای یغمایی تا کجاهایشان سوخته و چقدر حسادت و حقد و عنادشان برانگیخته شده است. از این که بگذریم خزایی با آویزان شدن به شعر فروغ یک کد توجیهی نیز برای آزردگی عاطفی و بیزاری مرضیه از مجاهدین جور کرده و اسم آن را نیز "قهر و آشتی" گذاشته است. یعنی این که مرضیه از مجاهدین صرفا قهر بوده و احتمالا بعدا آشتی کرده است. گیریم که خزایی بتواند به خیال خودش مشکل مرضیه با مجاهدین را در حد قهر و آشتی تقلیل دهد. اولا میدانیم که اغلب قهرها از مجاهدین، مطلقا نشانه دوستی نبوده و آشتی و برگشتی در پی نداشته است. گروه بسیاری از مجاهدین و از شورا قهر کردند و پا به فرار گذاشتند و رفتند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نکردند. شما اگر راست میگوئید یک نفر، فقط یک نفر را نشان بدهید که از شورا قهر کرده و جدا شده و بعد برگشته باشد. ادامــه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر