---------------

نه ارتجاع غالب،نه ارتجاع مغلوب.نه «ولایت مطلقه فقیه» نه «ولایت مطلق رهبرعقیدتی».نه مزدوری رژیم پلید و ضد ایرانی آخوندی، نه سرسپردگی به رهبری خود محور و متوهم وخطاکار و انتقاد ناپذیر عقیدتی. پاینده ایران. درود برملت بزرگ ایران. زنده بادآزادی و دموکراسی. برقرار باد اتحاد تمام نیروهای دموکرات و آزادیخواه و سکولار در داخل و خارج ایران علیه رژیم استبدادی و ارتجاعی وسرکوبگر ملایان حاکم.درود بر شهیدان ملت بزرگ و پایدار ایران ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۵ خرداد ۶, پنجشنبه

حمید اسدیان «مدیحه سرای» دربار رجوی و «ارزش غایی کلمات» ایرج مصداقی

فلاس مسعود رجوی و مدیحه‌سرایان او اینجاست که مجبور می‌شوند برای عرض اندام و ابراز وجود به «سرقت ادبی» از خاطرات کسی روی ‌آورند که او را خیره‌سرانه و بیشرمانه «تواب تشنبه به خون» می‌نامند. (۲) ملاحظه کنید چگونه خاطرات شخصی من و شوخی‌ام با حسین فیض‌آبادی و ماجرایی که پس از آن به وجود آمد را به سرقت می‌برند. اعتراض من نه به خاطر حذف نام خودم، بلکه روشنگری در مورد فرهنگ زشت و ناپسند رهبری مجاهدین است که تا پایین ترین لایه‌های این سازمان اشاعه پیدا کرده است.  ادامه‌ی مطلب...

۱۳۹۵ خرداد ۴, سه‌شنبه

جنگ و گریز ساواک با چریک «افسانه»‌ای حمید اشرف از نگاهی دیگر - ایرج مصداقی

مسعود رجوی هم همینطور. نباید این‌ها را با مسعود رجوی و امثال او یکی گرفت. بدیع زادگان کجا و این ها کجا؟ البته بگم بدیع‌زادگان را ساواک دستگیر نکرد، گیر اطلاعات شهربانی افتاده بود.
خود من اون موقع عملیاتی بودم. همین مسعود رجوی را با ماشین گشت می‌بردم تو خیابان که آدرس نشان بدهد. خانه‌‌ محمد حنیف‌نژاد رهبر مجاهدین به اتفاق محمد حیاتی که الان در لیبرتی است را او لو داد. من رنگ در خانه دقیق یادم هست. من در دستگیری حنیف نژاد شرکت داشتم. به خاطر همین همکاری‌ها بود که با تلاش مسئولان ساواک، رجوی تخفیف مجازات گرفت. اسنادش را خودتان دیدید. چرا ساواک برای بقیه چنین کاری نکرد؟ حالا هی نشسته می‌گوید من ۱۲۰ هزار تا شهید دادم، خوب دادی که چی؟ دنبه‌ات کو؟ عاقبت چی شد؟  ادامــه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

سناریوهای پسابرجام برای رژیم و ایران٬ کورش عرفانی

تحولات کنونی در ارتباط با ایران، چه در سطح جهانی و چه در صحنه ی داخلی، نشان از سمت و سویی جدید و بسیار متفاوت با روند ۳۷ ساله ی گذشته دارد و بوی تغییراتی مهم از آن به مشام می رسد. پیگیری دقیق روند این وقایع سرنوشت ساز به احزاب و تشکل های سیاسی اجازه خواهد داد در بزنگاه تاریخی و در تناسب با مسئولیت های جمعی خود نقشی تأثیرگذار ایفا کنند.  ادامـه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۵, شنبه

یکی از عوامل بمبگذاری‌های سال ۶۰ بازداشت شده است!

رسانه‌های ایران به نقل از سخنگوی پلیس آن کشور، از بازداشت یکی از عوامل بمبگذاری‌های سال ۱۳۶۰ خبر داده‌اند، هرچند در حالی که سایت رسمی پلیس ایران، فرد بازداشت‌شده را یکی از عوامل بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی خوانده، سایت رسمی تلویزیون ایران از بازداشت متهم بمبگذاری در دفتر نخست‌وزیری ایران در همان سال خبر داده است.  ادامــه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

داستان «استاد ادبیات از خراسان سرفراز» و «دیپلمات اسکاندیناوی» - ایرج مصداقی

عجیب است، این «استاد ادبیات از خراسان سرفراز»، قبل از انتشار مقاله‌‌ی من، یادش نبود به این نادره دهر، فرق صائب تبریزی و حافظ را «توضیح» دهد!عجیب‌تر آن که این «بحر‌العلوم»، بعد از انتشار مقاله‌ی‌ من اعتراف به اشتباهش می‌کند! حتماً انتظار دارند خواننده بپذیرد که همه‌ی این‌ها اتفاقی است و حضرت از «صداقت» کافی هم برخوردارند. یعنی هم قسم حضرت عباس که «استاد ادبیات از خراسان سرفراز» باشد را باور کنند و هم دم خروس «خوش‌الحان» را که «دیپلمات اسکاندیناوی یا کافه گرانده» باشد! پرویز خزایی که معلوم است، دردش از کجاست، در پی به اصطلاح توضیح‌اش، بند را آب داده و آن‌چه را که شایسته‌ی خود و رهبر عقیدتی‌ فراری‌اش که تجسم عینی «خیانت» و «بیشرمی» است، به من نسبت داده، تا به خیال باطل «گره از کار فرو بسته خویش بگشاید».  ادامه‌ی مطلب...

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

«پرچم سرخ» تکان دادن سعید سلطانپور در روایت مجاهدین - ایرج مصداقی

به اطلاع این «کارگر سابق» که در دهه‌ی ۶۰ «با اسم دیگرى در چند کارخانه مشغول به کار بوده» و مسئولان «بابصیرت» مجاهدین که هر از چندی به امثال این «کارگر سابق» و «دکتر فعلی» دستور کار برای نوشتن می‌دهند می‌رسانم که روز اول ماه مه مطابق با ۱۱ اردیبهشت است و نه اول اردیبهشت. سعید سلطانپور روز ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ در مراسم عروسی‌اش دستگیر و روانه اوین شد و نمی‌توانست اول ماه مه در «خیابان‌های تهران» رژه برود و «پرچم سرخ» به دست گیرد و با تکان دادن آن «شور خاصی» برانگیزد.
پرویز خزایی دیگر «ستون‌نویس» این سایت که به تازگی در خم رنگرزی «بیت رهبری» در اورسورواز «اسلام شناس» و  «ادیب» و «طنزنویس» شده است در مقاله‌ی «دستگیری مولانا رومی و حافظ شیرازی و دو صوفی دیگر» تک بیتی صائب تبریزی«زاهدم برد به مسجد که مرا توبه دهد  / توبه کردم که نفهمیده به جایی نروم»  را به حافظ نسبت داد و روضه ای هم در مورد آن خواند تا نشان دهد نه «حافظ» را می‌شناسد و نه «صائب»  را.  ادامه‌ی مطلب...