او ديگر بيش از
اين نميتوانست بر عليه حزب بجنگد. گذشته از همه اينها، حق با حزب بود. بايد که اينطور
باشد: آخر چطور ممکن است که يک موجود جاودانه، يک مغز متفکر جمعي اشتباه کند؟ با چه معيار
خارجي ميتوان قضاوت آنرا محک زد؟ هر چه باشد، فهم و شعور به تعداد بر ميگردد. (عقل دو
نفر بهتر از عقل يکنفر است ... و در نتيجه عقل جمعي حزب بمراتب برتر از عقل تک
تک افراد است.) تنها مسئله موجود، فرا گيری اين بود که وی آنچنان فکر کند که آنان فکر
ميکردند. تنها
!... در اين لحظه انگشتان وی کلفتي مداد را در ميان خود حس کردند و او شروع
کرد به نوشتن افکاری که بسوی مغزش هجوم آورده بودند. نخست وی با يک خط خرچنگ قورباغه و درشت
نوشت: "آزادی، بردگي است." ... و بعد، "جنگ، صلح است، آزادی، بردگي است؛ بلاهت، توانمنديست" جورج اورول، ادامه مطلب
---------------
نه ارتجاع غالب،نه ارتجاع مغلوب.نه «ولایت مطلقه فقیه» نه «ولایت مطلق رهبرعقیدتی».نه مزدوری رژیم پلید و ضد ایرانی آخوندی، نه سرسپردگی به رهبری خود محور و متوهم وخطاکار و انتقاد ناپذیر عقیدتی. پاینده ایران. درود برملت بزرگ ایران. زنده بادآزادی و دموکراسی. برقرار باد اتحاد تمام نیروهای دموکرات و آزادیخواه و سکولار در داخل و خارج ایران علیه رژیم استبدادی و ارتجاعی وسرکوبگر ملایان حاکم.درود بر شهیدان ملت بزرگ و پایدار ایران ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر