حوالی سال 1380 یا 81 بود که یکی از خانم های شورای رهبری... به من گفت که شب به محل یکی از یگانها بروم... شب هنگام به من گفتند که در اتاقک ورودی ساختمان مستقر شوم و نگهبانی بدهم و مواظب اوضاع و تلفن ها باشم و به کسی هم اجازه ورود به محل را ندهم چون خودشان نشست دارند... مدتی بعد صدای جیغ و فریادهای بسیار ناهنجار و کلمات و واژههای بسیار زننده ای بگوش میرسید که قابل ذکر نیست اما تا آنجایی که می شد فهمید داستان از این قرار بود که به او پیشنهادی مبنی بر ازدواج داده بودند و او از پذیرش آن امتناع میکرد ( اگر چه برای من بسیار تعجب آور بود که جریان از چه قرار است اما بعلت اینکه صحبت ها را از راه دور و بریده بریده می شنیدم لذا نمی توانستم چارچوب صحبت ها را فهم کنم) اگر چه دوست نداشتم و نمی خواستم آن صحبت ها زننده و شرم آور را بشنوم اما شاید احساس کنجکاوی ام باعث شد که اتاق را ترک نکنم... حتی شنیدم که می گفتند اگر با یک "آشغال" گفته بودند ازدواج کنی میکردی اما اینجا قبول نمیکنی ... ادامهی مطلب...
---------------
نه ارتجاع غالب،نه ارتجاع مغلوب.نه «ولایت مطلقه فقیه» نه «ولایت مطلق رهبرعقیدتی».نه مزدوری رژیم پلید و ضد ایرانی آخوندی، نه سرسپردگی به رهبری خود محور و متوهم وخطاکار و انتقاد ناپذیر عقیدتی. پاینده ایران. درود برملت بزرگ ایران. زنده بادآزادی و دموکراسی. برقرار باد اتحاد تمام نیروهای دموکرات و آزادیخواه و سکولار در داخل و خارج ایران علیه رژیم استبدادی و ارتجاعی وسرکوبگر ملایان حاکم.درود بر شهیدان ملت بزرگ و پایدار ایران ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر