---------------

نه ارتجاع غالب،نه ارتجاع مغلوب.نه «ولایت مطلقه فقیه» نه «ولایت مطلق رهبرعقیدتی».نه مزدوری رژیم پلید و ضد ایرانی آخوندی، نه سرسپردگی به رهبری خود محور و متوهم وخطاکار و انتقاد ناپذیر عقیدتی. پاینده ایران. درود برملت بزرگ ایران. زنده بادآزادی و دموکراسی. برقرار باد اتحاد تمام نیروهای دموکرات و آزادیخواه و سکولار در داخل و خارج ایران علیه رژیم استبدادی و ارتجاعی وسرکوبگر ملایان حاکم.درود بر شهیدان ملت بزرگ و پایدار ایران ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

بدرود و تسلیت علی ناظر


بانوی ارجمند و مبارز، دوست گرانمایه ما ناهید تقوائی، همسر دوست مبارزمان مهدی تقوائی پس از سالها مبارزه‌ی شجاعانه و پر رنج با بیماری، سرانجام تن وانهاد و به سفر رفت. ضربه سنگین این خبر چنان است که نمیتوانیم آنچه را که زبان دل و احساس میخواهد و میگوید بیان کنیم، امید به آینده که مجال بیان باشد، در حال حاضر همین قدر بگوئیم که اندوه زنی ارجمند را بر دل داریم که از چهل و یکسال پیش در سال پنجاه و هنگامی که در عنفوان جوانی بود و تازه باهمسرش مهدی زندگی مشترک را آغاز کرده بود سرنوشتش گذر از دهلیزهای رنج و توفانهای مبارزه و مرارت شد. همسر و همگام زندگانی اش مهدی به زندانهای شاه کشانیده شد و ناهید با چهار فرزند خردسال، و در فاصله و فرصت رفت و آمد بین شکنجه گاهها و زندانهای همسرش چنگ در چنگ زندگی افکند و کشتیبان خانواده خود شد. سال 1357 و افقی که در آن همسرش از بند آزاد شد به سرعت به سال شصت پیوست و بار دیگر در شرایطی بسیار خطیرتر و رنجبارتر سالهای دیگری از زندگی ناهید در گذر از خانه های تیمی، هر روز در انتظار مرگ بودن، دستگیری سومین دخترش سمیه، سفر به کردستان و سپس ترکیه و اتریش و فرانسه و کوششی شبانه روزی تا سال 1364 و سپس با تغییراتی که در سازمانی که در آن فعالیت داشت، سفر به عراق ادامه زندگی او بود. ناهید تا سال 1370 در سازمان مجاهدین باقی ماند و در این سال به دلیل اختلاف فکری و لاینحل ماندن این اختلاف، با همسر و تنی چند از خانواده اش از مجاهدین جدا شد و پس از مدتها به انگلستان....  بدرود و تسلیت    
 بن بست تن شکست و فراخای جان رسید

بن بست تن شکست و فراخای جان رسید قصیده ای شسته در اشک ،در بدرقه ناهید تقوائی تجسم محبت ودوستی و انسانیت و به رفیق سالیان دراز رنج و شرف و پایمردی مهدی تقوائی از پایگاههای رنج و رزم تادردگاههای غربت و تبعید و تحمل و صبر اسماعیل وفا یغمائی
   اسماعیل وفا یغمایی  ادامه‌ی مطلب...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر