در ماه کسی نیست
«
تو آن مفتشی/ که حتی/ رویاهای دوستان خود را/ در جستجوی معصیت/ می
کاود/تا امامتی بی تهدید را نصیب برد» «به یاد آر!/
آرمانمان را از شانه هایمان برگرفتی/ ونامت را/ پس پشتمان نهادی /[...]/از
واژگونی هاست/ که من خود را دشنام می گویم/ تا / تو خوشنام تر آیی» «من
می روم که تشنه بمیرم/اما تو پیش از رهایی دریا/رخسار و نام خود را/ بر سکه
های آینده نقش می زنی/ راهنما !/ نامی که از سکه ها طلوع کند/ در مشت
تاجران غروب می کند/ کسی که از اقتدار مشترک گریزانی/ بنگر که باد/ آرام
آرام/ ارتفاع پلکان ها را می جود/ و طوفان/- به ناگهان- حیات اقتدار مجرد
را»
مرحوم کمال رفعت صفائی رحمت خدا بر او باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر