ای نگشته سیر از خون!
ای ستاده بر فراز دیگهای داغ خونالوده ی جوشان خون مجنون
هان! کجا آنجاست کانجا گورهای ما در آن پنهان و ناپیداست؟
در چه شهری، بر چه راهی،
در کدامین سرزمین و کشوری در این غریبستان بی پایان سی ساله
در کدامین کوی و میدان وخیابانی
که از خونهای ما نقش و نشانی نیست؟
در کدامین بند و زندانی که زیر دست و پای گرزه جلادان پر شهوت
خواهران و دختران و همسران ما
شخم ناخوردند،
وین حکایت تا کجا ای قصه گو،
گر نی ز مقصد ،گو حقیقت چیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر